معنی گوژ پشت

فرهنگ فارسی هوشیار

گوژ پشت

‎ قوز پشت: بود در خانه گوژ پشتی پیر زنی از ابلهان ابله گیر. (هفت پیکر)، آسمان فلک: توزین بی گناهی که این گوژ پشت مرا بر کشید و بزودی بکشت. یا دایه گوژ پشت. آسمان فلک: بسی چون مرا زاد و هم زود کشت که نفرین بر این دایه گوژ پشت. (نظامی) یا گردنده گوژ پشت. آسمان فلک: چنین است گردنده گوژ پشت چو نرمی نمودی بیابی درشت.


گوژ گشتن

(مصدر) گوژ شدن: تا گوژ پشت پشتم و تا تنگ شد دلم چون خانه کمانش چون حلقه کمر. (معزی)


گوژ

خمیده، کج، دو تا، کمانی


گوژ انگبین

(اسم) زنبور عسل: السحاد آن نبات که گوژ انگبین بخورد انگبین از آن خوشتر آید.

لغت نامه دهخدا

پشت گوژ

پشت گوژ. [پ ُ] (ص مرکب) رجوع به پشت کوژ شود.


گوژ

گوژ. (ص) خمیده. خوهل. کج. چفته. دوتا. گوز. کوز. دوتو. به خم. کمانی. اَحْدَب. اَهْتَاء. اَحْجَن. (منتهی الارب):
چو چوگان کند گوژ بالای راست
ز کار زنان چند گونه بلاست.
فردوسی.
بیامد پرامّیددل پهلوان
زبهر پسر گوژ گشته نوان.
فردوسی.
مرا روزگار این چنین گوژ کرد
دل بی امید و سری پر ز درد.
فردوسی.
میران بر او همچو الف راست برآیند
گردند ز بس خدمت او گوژتر از دال.
فرخی.
گفتم که گوژ کرد مرا قدت ای رفیق
گفتا رفیق تیر که باشد به جز کمان ؟
فرخی.
حاسدم گوید چرا بر من به یک گفتار من
گوژ گشتی چون کمان و تیر گشتی در کمین.
منوچهری.
برِ سیب لعل و رخ برگ زرد
تن شاخ کوژ و و دم باد سرد.
اسدی (گرشاسب نامه ص 24).
ز اشک دیده در آبم چو شاخ نیلوفر
کبودسینه و لرزان و زرد و گوژ و نزار.
مسعودسعد.
پشت دلم از بس که جفا کردی و جنگ
چون زلف تو کوژ گشت و چون چشم تو تنگ.
ادیب صابر.
چو گندم گوژ و چون جو زردم از تو
جوی ناخورده گندم خوردم از تو.
نظامی.
بزن تیری بدین گوژ کمان پشت
که چندین پشت بر پشت تو را کشت.
نظامی.
|| (اِ) همان گوز است که باد اسفل باشد. (آنندراج). || زنبورعسل. کبت. نحل. رجوع به گوژانگبین شود.


گوژ گشتن

گوژ گشتن. [گ َ ت َ] (مص مرکب) گوژ (کوز) شدن. گوز شدن. خمیده شدن. منحنی شدن. دوتو شدن. کمانی شدن. خمیدن. خمیدگی یافتن:
گوژ گشتن با چنان حاسد بود از راستی
باژگونه راست آید نقش گوژ اندر نگین.
منوچهری.

تعبیر خواب

گوژ پشت

دیدن گوژپشت در خواب، نشانه شکستهای غیرقابل پیش بینی است. - آنلی بیتون

حل جدول

واژه پیشنهادی

مترادف و متضاد زبان فارسی

گوژ

خمیده‌پشت، خمیده، قوز، کمان، مقعر

فرهنگ معین

گوژ

(اِ. ص.) خمیده، منحنی.

(اِ.) زنبور (عسل)، نحل.

فرهنگ عمید

گوژ

کوژ

فارسی به انگلیسی

گوژ

Curve, Humpback

معادل ابجد

گوژ پشت

1728

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری